کلبه احساسات من

به بعضیام باس گفت هستی باش... نیستی هستن..!!

اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...

دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...

رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...

مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...

عاشقانه

نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعت 16:35 توسط شيوا|



سلامــتـــــــــی دختـــــــــریـــ کهــــ لــــوس بازی و بچه بازیـاشـــــو گــــذاشــــت واسه عشـــــقش

اونارو به پسره دگ ای هدیه نکردــــ

میـــدونست عشقش ناراحتـــــــ میشهـــــ

نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:53 توسط شيوا|



همه کسم کجایی؟کجایی ببینی بی کسم.

نوشته شده در پنج شنبه 22 آبان 1392برچسب:,ساعت 18:0 توسط شيوا|



یه دختر و پسر که زمانی همدیگرو با تمام وجود دوست داشتن بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدن و آروم کنار هم نشستن … دختر میخواست چیزی رو به پسر بگه ولی روش نمیشد ! پسر هم کاغذی رو آماده کرده بود که چیزی رو که نمیتونست به دختر بگه توش نوشته بود

 ؛ پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد ، دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفشو به پسر گفت که شاید بعد از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اونو نبینه …

دختر قبل از این که نامه ی پسرو بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده ، دیگه عشقش رو نسبت به اون از دست داده و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه

 … پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود با ناراحتی از ماشین پیاده شد که در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مرد …

 دختر که با تمام وجود در حال گریه بود یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود ، وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود :

“اگه یه روز ترکم کنی میمیرم …”

نوشته شده در چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,ساعت 17:45 توسط شيوا|



02:11:18


:ادامه مطلب:
نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:47 توسط شيوا|



كاش گفته بودي موج نگاهت از درياي هوس برمي خيزد تا تن به تو بسپارم نه دل...!!!!!!!!!!!!!!

نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:44 توسط شيوا|



توبردي وهمه برايت هورا كشيدند....................

 

حالا پايت را از روي خردهاي دلم بردار ...!!!!!!

نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:43 توسط شيوا|



انقدر مرا سرد كرد ازخودش.... ازعشق.... كه حالا به جاي دلبستن يخ بسته ام...

 

اهاي!!!!!!!!!!

 

روي احساسم پا نگذاريد ... ليز ميخوريد...!!!

نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:41 توسط شيوا|



به سلامتيه اونے که تو عصبانيت خواست آرومم کنه....

هر چے از دهنم درومد بهش گفتم.... 

آخرش فقط گفت : بهترے ؟!

نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:28 توسط شيوا|



چــِــقــَـدر بـــــآیــَـد بــُــگـــَـذَرَد ؟؟؟

تـــــآ مــَـنــــ

دَر مـــُـــرورِ خــــآطــِــرآتــَـــمـــ

وَقـــــتــیـــــ اَز کــِــنــارِ تــُــو رَد مــــیـــ شـــَــوَمــــ .

تــَــنــَـمــــ نــَـــلــَـــرزَد …

بــــُـــغـــضــَــمــــ نــَــگـــــیــرَد …

نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:6 توسط شيوا|



وقـتـی حـس میکـنم

جآیــی در ایــن کرِه ی خآڪـی

تــو نفس میکــشــی و مـن

از هــمآטּ نفـس هآیتـــ ،،، نفس میکشم !

تـو بــآش !!!

هـوآیتـــ ! بـویـتـ ! برآی زِنده ماندنم ڪـآفـــی است …

1369927995.png

 

نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:1 توسط شيوا|



یه وقتایی که دلت گرفته ؛
 
بغض داری ،
 
آروم نیستی !
 
دلت براش تنگ شده ....
 
حوصله ی هیچكسو نداری !
 
به یاد لحظه ای بیفت که :
 
اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛
 
اما ....
 
چشمـاشو بست و رفت ... !!!
نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:,ساعت 20:57 توسط شيوا|




مطالب پيشين
» <-PostTitle->
Design By : ParsSkin.Com