کلبه احساسات من

به بعضیام باس گفت هستی باش... نیستی هستن..!!

من یک دخترم.. .

بــــــــدان . .

\"حــــــوای\" کسی نـــــمی شــوم که به \"هــــــوای\" دیگری برود ... 

تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. .

روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته .. .

 ... ارزان نمی فروشمش... 

دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد .. .

بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش .. .

پـــاییــــــز است ... 

باران بی وقفه این روزها هوای عاشقی به سرم می اندازد .. .

لبـــــریــــزم از مهـــــر ....... اما استــــــــوار ...... 

ســـــودای دلـــم قسمت هر بی ســر و پـــــا نیست .... .

عشق \"حـــوای\" ایرانی با شکــــوه است و بــــــــزرگ .... 

\"آدمی\" را برای همراهی برمی گزیند ، شریــف ، لایــق ، فروتـــــن و 

عــــــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــــــــق .......!!!!

نوشته شده در دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:55 توسط شيوا|



                  وقتی که تمام دنیا دنیایت یک نفر باشد ولی حرفت برایش ارزشی ندارد                    

  میفهمم که تنهایی یعنی چه

تازه می فهمم که آن مترسک داخل باغ از من تنها تر ست

او می گفت: کلاغ هرچی

می خواهی نوکم بزن ولی تنهام نزار 

هرچه می خواهی زخم زبان بزن و تهدیدم کن ولی ترکم نکن

 

نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 18:31 توسط شيوا|



  خیلی سخته بفهمی که یک روز کسی که دوستت دارم از دهنش خالی نمی شد و بهت می گفت دوستت دارم و برات می میرم بفهمی عشقش دروغ بوده و همه ی آن ها بازی بیش نبوده است .

  خیلی سخته که پیام های را که می داده بفهمی که به صد نفر دیگه هم می داده .

 خیلی سخته همه به خاطر پول تو رو بخوان و روت مثل سرمایه گزاری فکر کنند.

خیلی سخته بفهمی چقدر پسر ها نا مردند و نتونی به کسی اعتماد کنی فکر این که کسی که دوست صمیمیت بود ومثل خاهر نداشته ات بود تنها عشقت رو ازت بگیره .

 خیلی سخته که تنها پناهت دیوار باشه و حتی بعضی وقت ها اون هم پشتت رو خالی کنه و در زمانی که در خون و عشق غلت می زدی هیچ کس پشتت نباشه.

خیلی سخته که آرزوی مرگ کنی ولی همهی نقشه هات برای مرگ خراب بشه .

 خیلی سخته که تنها کسی که پشتت آست و هوات رو داره تنها راهش فرار باشه فرار از تنهایی از غم

 خیلی سخته به خاطر عشق میهنت رو ترک کنی از همه ی وابستگی هایت در کشورت بگزری و بری.

  خیلی سخته که همه فقط پول رو خشبختی می دانند و آرامش خود را در نظر نمی گیرند و نا شکری می کنند ولی نمی دانند ما که پول داریم آرامش نداریم.

خدایا همه ی این کارها دست تو و خواسته ی توست همهی این کار ها رو تو می کنی از نوزادی بر روی پیشانیم تقدیرم رو نوشتی ودر آن رفاه و در عین حال غم را قرار دادی حالا امید و آرامشم تو هستی کمکم کن تا تاقت بیارم .و همه ی این ها رو فراموش کنم.

 

                                 مجموعه 19 عکس عاشقانه غمگین

نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 18:20 توسط شيوا|



همه ي بغض های من
تقدیم غرورت باد
که ردِّ پاهایش
آخرین یادگاری روی قلبم شد


نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:16 توسط شيوا|



معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!!

ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا در آغــــــــــــوش  خــــــــــویش

به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!

 

 

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:13 توسط شيوا|



لعنت به حرفایی که فقط مال وقتیه که مخاطب رو بغل کردی....!

لعنت به نگاهی که نمیدانی معنایش رفتن است یا ماندن.....!
لعنت به اون کسایی که دوستشون داشتیم اما قدر ما رو ندونستن!
لعنت به تمام کسانی که تو نیستند ولی عطر تورا میزنند!
لعــنت به ضربان ِ قلـب ِ من ... که فقــط بـرای تــو میزنــه ...!
  لعنت به دلِ هرزت که برا همه میتپید جز من!

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:10 توسط شيوا|



سبد قلبم را پر خواهم کرد از عطر تنــت ،

تاکه یادم باشد روزی اینجابودی…

نزدیک تر از من بهخودم…!

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:8 توسط شيوا|



نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:5 توسط شيوا|



همهـــ ی خودمــــ را مالِ تـــــو کرده امـــــ

 
چقدر دنیایِ تو بزرگـــــ استـــ

 
هنــــوز از تنهـــــایی سخن میگویـــــی

 

من چقـــــــدر کمـــــ هستمــــ

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:1 توسط شيوا|



کاش 

 

کاش هیچ وقت 

 

تصورات خوبی که در ذهن خود

از کسی که دوستش داریم ساخنه ایم 

خراب نشه 

هیچ وقت

 

 

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:57 توسط شيوا|



 سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی ..

 

شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی ..

اه باران من سرا پای وجودم اتش است..

  پس بزن باران بزن ..شاید تو خاموشم کنی...

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:40 توسط شيوا|



 

 رفت..

به سلامت..

من خدا نیستم که بگویم:

صد بار اگر توبه شکست باز آی..

آنکه رفت ؛ به حرمت آنچه برد،

حق برگشت ندارد..

 

رفتنش مردانه نبود..لااقل مرد باشد

 

 

********

 

خــدايا ؟

کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .

مــي خــواهـــمـــ در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !

ايـن يـک اعــتـرافــــــ اســت . . .

مــن بــي او دوامــ نــمي آورمــ . . .

حــتــي تــا صــبح فـــردا . . . !.!

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:23 توسط شيوا|



 من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم:

در عصر ها انتظاربه حوالي بي كسي قدم بگذار !

خيابانغربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهاي شو ؛

كلبهي غريبي ام را پيدا كن كنار بيد مجنون خزان زاه و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام!

در كلبه را بازكن و به سراغ بغض خيس پنجره برو ٬

حرير غمش را كنار بزن

او را مي يابي ...


نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:21 توسط شيوا|



 می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

 

 


 

 در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

 


   می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

 


   هر وقت دلم هوای تو را کرد

 


   عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

 


   می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

 


که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

 


دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

 


می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

 


پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

 


عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:15 توسط شيوا|



 می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

 

 


 

 در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

 


   می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

 


   هر وقت دلم هوای تو را کرد

 


   عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

 


   می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

 


که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

 


دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

 


می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

 


پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

 


عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:15 توسط شيوا|



 روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم ...


آخه معلوم نیست که منتظرِ تاکسی هستی یا آواره ی خیابون ها !

 بخارِ هوا مال سرماس

یا دود سیگار !!

روی گونه هات اشکه یا دونه های بارون !!!

http://axgig.com/images/21704017145053714251.jpeg

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:11 توسط شيوا|



 

 

رفتم نشستم کنارش گفتم :  


برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟  گفت : بفروشم که چی ؟ 


تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ،  


با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟  


گفتم : بخرم که چی ؟ 


تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! 


اشکاشو که پاک کرد  یه گـل بهم داد گفت : 


بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . . .

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:10 توسط شيوا|



  هيچ وقت نفهميدم چرا

درست همان کسی که فکر می کنی

با همه فرق دارد

يک روز مثل همه

تنهايت می گذارد ؟!!

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:1 توسط شيوا|



  ازقديم گفته اند ,

انسان ها از هم چيزهای تازه می آموزند

من عشق را تمام و کمال به تو آموختم

و تو بی وفايی را يادم دادی !!!

 

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:50 توسط شيوا|




مطالب پيشين
» <-PostTitle->
Design By : ParsSkin.Com