سکوت من وتو








کلبه احساسات من

به بعضیام باس گفت هستی باش... نیستی هستن..!!

 

....سکوت من وتو.......
تب عشق بود ميان من و تو
تبی که حتی با باران وفا نيز آرام نمی شد و به تاراج رفتن کلام من و تو تا که هيچ چيز بجز سکوت در ميان ما نماند . چهره هايی آرام اما قلبی آشفته و روحی آکنده از حرف من و تو . و در اين بی واژگی و بی کلامی من در اشکهايم غوطه ور بودم و تو تنها نگاهت بدرقه اشکهايم بود و تو با نگاهت اشکهای دلم را پاک کردی وقتی که گونه هايم را نوازش ميکرد



نوشته شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:,ساعت 23:4 توسط شيوا|




مطالب پيشين
» <-PostTitle->
Design By : ParsSkin.Com